تمام متن هایی که در این وبلاگ نوشته میشه حرف هایی از شخص خودمه!!!
برادران و خواهران کپی با ذکر منبع.
تبادل لینک هم ممکنه، تو قسمت نظرات لینک بدین
کلا نظرم بدین، یکم دلگرم شیم، والا بخدا!!!
تمام متن هایی که در این وبلاگ نوشته میشه حرف هایی از شخص خودمه!!!
برادران و خواهران کپی با ذکر منبع.
تبادل لینک هم ممکنه، تو قسمت نظرات لینک بدین
کلا نظرم بدین، یکم دلگرم شیم، والا بخدا!!!
دیگر مجالی برای غصه خوردن نیست...
اگر بخواهی روز و شب غرق افکارت شوی، در دریای خروشان مسئولیت و کار های روز مره غرق خواهی شد.
پس نقابی لبخند گونه به چهره می زنی و وارد اجتماع می شوی.
گویی هیچ مشکلی وجود ندارد.
از درد مشکلات به خود میپیچی اما مردم می پندارند که در حال رقصیدن هستی، و به حالت قبطه می خورند. افسوس... افسوس که حقیقت همیشه پنهان است.
تنها در اتاق... به همراه یک چاشنی به نام موسیقی...
دراز کشیده ای و به سقف خیره شدی. فکرهای پراکنده ای ذهنت را مخدوش می کند. در لا به لای این افکار به دنبال نقطه ای روشن می گردی که شاید تو را از این دریای پر تلاطم به ساحل آرامش برساند.
ولی افسوس... افسوس که این جست و جو مانند حفر گودالی است که هرچه بیشتر تلاش میکنی، بیشتر در آن فرو می روی.
گویی تمام درهای دنیا بسته است...
پس خوشی کجاست؟
چرا فراز زندگی آن قدر زیاد و بلند است که انگار هیچ نشیبی در پس آن نیست؟
همه چیز گیج کننده است...
حتی نمی دانی دقیقا مشکل کجاست و از این دنیای خودخواه چه می خواهی...
راه حل های مختلفی به ذهنت می رسد. بعضی از آن ها نسبتا خوب، بعضی بد... و تعدادی هم کمی بچه گانه است.
گیج تر از قبل شده ای.
لحظه ای دلت می خواهد که همین الان همه چیز را تمام کنی و به این زندگی خاتمه دهی.
اما... رهایی از مشکلات به چه قیمت؟!
پس تصمیم می گیری با تحمل این دنیا حداقل آن دنیا را حفظ کنی.
برای یک لحظه تمام افکارت را برای استراحت جمع می کنی و به فکر های پراکنده ای که ذهنت را مخدوش کرده بود پایان می دهی.
صدای موسیقی را کمی بلند تر می کنی...
چشمانت را آهسته روی هم میگذاری و سعی میکنی به جای درمان، از یک مسکن استفاده کنی.
آری... مسکنی به نام خواب...
و آرام آرام به خوابی هرچند کوتاه می روی...
ادامه دارد ...
دنیای ما ...
دنیای عجیبی است...
پر از خوشی ها و ناخوشی ها...
پر از اشک ها و لبخند ها....
پر از سختی ها و آسانی ها...
پر از فریاد ها و سکوت ها...
در این میان...
هر کدام از ما دنیایی داریم، که در آن ترکیبی از خوشی ها و ناخوشی ها، اشک ها و لبخندها، سختی ها و آسانی ها و فریادها و سکوت ها موجود است.
اشک های پنهان در پس لبخند...
خستگی پنهان در پس نشاط....
اما...
تا دست نجنبانی و کاری نکنی کوچک ترین اشکی به لبخند تبدیل نمی شود. دیگر زمان آن رسیده که برداشت غلط خود را از جمله خواستن توانسن است فراموش کنیم و بیش از این دست روی دست نگذاریم.
پس...
به یاد داشته باش... این شکر نیست که چای را شیرین می کند، بلکه حرکت قاشق چای خوری است.